NAVnews

ساخت وبلاگ
ارزش بازار اخابر 60 همت (هزار میلیارد تومان) و سرمایۀ اسمی شرکت 6 همت است (این 6 همت واقعاً واقعاً واقعاً آوردۀ نقدی بوده است، چه در زمان تاسیس شرکت در زمان رژیم خونخوار و بی‌تربیت طاغوت و چه در افزایش سرمایه‌های آتی). الان شرکت اعلام می‌کند که 107.6 همت از محل دارایی‌هایم افزایش سرمایه می‌دهم و بازرس قانونی تأیید می‌کند. این یعنی منِ اخابر، همین الان 80% بیش از آن چیزی که برای ارزش بازار من می‌گویید دارایی دارم. یعنی همین الان حداقل باید 1800 تومان باشم نه 1000 تومان. و این فقط مرحلۀ اول تجدید ارزیابی من است.فقط این را نگاه کنیم: شهریور سال 1395 شرکت افزایش سرمایه از 4.5 همت به 6 همت داد. در آن زمان 1.5 همت نقداً تحویل شرکت گردید. همان 1.5 همت الان معادل 30 همت است (فقط بر اساس تفاوت دلار حدود 3 و 60 هزار تومانی) یعنی نصف ارزش بازار شرکت فقط مال پولهای نازنینی است که 7 سال پیش سُلفیده شده است.البته این فقط مال اخابر نیست. n+1 شرکت دیگر را هم می‌شود مثال زد. یک چیزی این وسط درست نیست. یک نفر این وسط دیوانه است. یا این پولها هاپولی شده و ما خبر نداریم. یا قرار است هاپولی شود. یا قرار است به طور قانونی به جیب عده‌ای (که بعداً بعنوان قهرمانان حمایت از تولید ملی از طریق حمایت از شرکتهای بورسی معرفی خواهند شد) واریز گردد. بدین صورت که الان توی سر مال بزنند و همه را ناامید کنند و بخرند و بعد یکی یکی به نوبت بیایند و اخبار خوب بسُرایند و از قراردادهای فیبرنوری که با سایر کرات و اجرام آسمانی بسته شده پرده‌برداری کنند و آن چیزی را رقم بزنند که در زمان مرحوم وَندر بورس در دنیا رواج داشته و الان هم دارد! + نوشته شده در چهارشنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 11:10 توسط احسان سپهری NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 10 ارديبهشت 1403 ساعت: 21:05

در کتابهای روانشناسی یک داستانی بود از یک درمانگر (متاسفانه اسم درمانگر و حتی کتاب یادم نیست!) که در بخش روانی یک بیمارستان کار می‌کرد. در این بخش بیماری بوده که ادعای این را داشته که نمایندۀ خداست و همۀ پرسنل بخش باید تحت فرمان او باشند و کلید همه جای بخش را به او بدهند و مدام بر سر این جار و جنجال به راه می‌انداخته است. روزی این درمانگر این نقش را بازی می‌کند: سراغ این بیمار را می‌گیرد و او را پیدا می‌کند و در مقابل او زانو می‌زند و در حالی که با صدای بلند از این بیمار به عنوان نمایندۀ خدا تجلیل می‌کند، از توهینی که به ساحت مقدس ایشان روا داشته شده طلب پوزش می‌کند و دستش را دراز می‌کند تا دسته کلید تمام بخشهای بیمارستان را به ایشان تقدیم کند. بیمار نگاهی به دکتر، پرستاران و اطرافیانی که هاج و واج دارند به این صحنه می‌نگرند می‌اندازد و می‌گوید: «یک نفر این وسط دیوانه است!». اوضاع بورس ما و اساساً اقتصاد ما هم چنین است. بنزین از آب معدنی ارزانتر است. یک چاقاله بادام قیمت یک سهم زاگرس است. قیمت یک ماشین چینی از قیمت یک واگن مسافربری بیشتر است. هزینۀ یکسال دبستان غیرانتفاعی معادل هزینه کل دورۀ لیسانس و ارشد در دانشگاه آزاد است. هزینۀ کپی اسکناس‌ از خود اسکناس بیشتر است. قیمت نانِ بیاتِ خشک شده از قیمت نان تازه بیشتر است. یک نفر این وسط دیوانه است. + نوشته شده در چهارشنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 11:27 توسط احسان سپهریان  |  NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 10 ارديبهشت 1403 ساعت: 21:05

انسان‌ها با معضلاتی مواجه هستند که پاسخ یا راه حلی ندارد و به این دلیل آن‌ها را معضل می‌نامیم نه مسئله، زیرا برای مسئله می‌توان راه حلی یافت. در معضلات همواره دو سویۀ متعارض وجود دارد که گزینش یکی خودبخود دیگری را نقض می‌کند و با نقض آن چیزی از دست می‌رود که نارضایتی بوجود می‌آورد. چند مثال:زندگی در برابر مرگ‌، یا تمایل به زندگی جاودان: اگر جاودانگی حاصل شود مفهوم زندگی از بین می‌رود. پس زندگی جاودان در واقع جمع نقیضین است. زندگی با وجود مرگ معنا می‌یابد. اگر مرگی نبود ما نمی‌دانستیم که زنده هستیم، آنچنان که ماهی نمی‌داند که خیس است، با اینکه همیشه در آب غوطه‌ور است!رشد در برابر آرامش: می‌خواهیم تحرک و سازندگی داشته باشیم و رشد کنیم، چون اساساً زبانمندی این قابلیت را به انسان داده است که بتواند چیزهای جدید خلق کند. اما این مستلزم مواجهه با ناشناخته‌هاست که آرامش انسان را (که همواره در سکون بدست می‌آید) برهم می‌زند. در واقع، انسان برای آرامش باید خودش را به کمترین چیزهای آشنا و شناخته شده محدود و محصور کند، ولی نمی‌تواند. چون یک معضل دیگر مانع آن است: بعد از عبور از هر پلی به سوی رشد آن پل خراب می‌شود و مسیر قابل بازگشت نیست. کسی که فارسی یاد گرفته دیگر نمی‌تواند گفتگویی به زبان فارسی را نفهمد، بلکه مجبور است آن را بفهمد. ایضاً وقتی درجاتی از رشد بدست آمد، دیگر نمی‌توان به مرحلۀ ماقبل آن رشد، بازگشت. کسی که در تهران زندگی کرده باشد، دیگر نمی‌تواند روستایی زندگی کند (به آن معنایی که روستاییان زندگی می‌کنند). فقیری که ثروتمند شده دیگر نمی‌تواند فقر را تحمل کند. هر چه انسان پیشرفته‌تر می‌شود، حساستر و شکننده‌تر می‌شود. یک تکه سنگ موجودی ساده است که حتی اگر آن را دو نیم کنی نمی‌ NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:41

همه می‌دانیم با توجه به سیاست‌های انحصارگرایانه در ایران، خودرو کالایی است که گران هست و گرانتر هم می‌شود، در حالی که در همۀ دنیا خودرو کالایی مصرفی است و بعد از چند سال قیمت آن به کسری در حد یک دوم تا یک پنجم قیمت همان خودرو در حالت صفر می‌رسد.با این اوصاف آیا خودرو کالای سرمایه‌ای است؟ برای پاسخ فرض کنیم شما 10 سال قبل یک بنز S500 صفر مدل 2013 خریده‌اید و ده سال است آن را سوار می‌شوید و برای ملت کلاس می‌گذارید و حرص و حسدشان* را تحریک می‌کنید و الان هم قیمت آن (حتی به دلار) بیشتر از قیمت خرید اولیه شماست. در این حالت شما روی کاغذ در سود هستید نه در واقع، مگر آنکه حاضر باشید بنزتان را بفروشید و دیگر ماشین نخرید یا یک ماشین خیلی ساده‌تر بخرید! که چنین چیزی برای بنزسوار ناممکن است، چون هر روز باید ده‌ها سوال و شایعه و حرف و حدیث را پاسخ بدهد و اثبات کند که: «بخدا من ورشکست نشده‌ام، سرم هم به جایی نخورده که بنز را با سمند عوض کرده باشم؛ فقط سود شناسایی کرده‌ام و آن را به جای پرپتانسیل بعدی برده‌ام!». در واقع اثبات این حرف اگر ناممکن نباشد، فقط با خون دل خوردنِ بسیار ممکن است.در نتیجه، شما عمراً بنزتان را نمی‌فروشید و تبدیل به سرمایه‌گذاریِ رشدیِ دیگری نمی‌کنید. آنقدر همین بنز را سوار می‌شوید تا مستهلک شود و مخارج آن بالا برود. آنگاه از دستش ذله می‌شوید و مجبورید به قیمت نه چندان شیرینی از شرش خلاص شوید. اما حالا باید بروید یک بنز بهتر بخرید و این روند ادامه دارد تا کل سودی که در این فرایند هست در قالب استهلاک تدریجی از دست برود.علت این مستهلک شدن سود چه بود؟ آفرین. شما «کالای مستهلک شونده» را به جای «کالای سرمایه‌ای» خریده‌اید و در نتیجه تحت هر شرایطی این کالا مستهلک خواهد شد NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 19:58

جاهلی داشت از خودش نظریه می‌داد که: «خوشبختی یعنی در یک خانوادۀ مرفه و پولدار به دنیا بیایی و همۀ عمر را در رفاه و آسایش سپری کنی!». شیخ که از آنجا می‌گذشت گفت: «ولی بدبختی این است که این شدنی نیست!».از دیدگاه روانکاوی، انسان مبتلا به حفرهای در وجودش است که با هیچ چیز پر نمی‌شود مگر با خاک گور، ولی فکر می‌کند با ثروت یا ... پر می‌شود!پ.ن. من با ثروت مخالف نیستم. با هذیان‌گویی در مورد آن مخالفم. + نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 14:4 توسط احسان سپهریان  |  NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 19:58

وقتی حال و روز این روزهای بورس را می‌بینم، یاد این آیه می‌افتم: ثُمَّ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ عَامٞ فِيهِ يُغَاثُ ٱلنَّاسُ وَ فِيهِ يَعۡصِرُونَ (سوره یوسف، 49)آن گاه بعد از آن [دوره سخت و دشوار] سالى مى‌آيد كه مردم در آن بارانِ [فراوان] يابند و در آن [سال از محصولات كشاورزى] عصاره ميوه مى‌گيرند.اما کیست که بتواند بیش از یک ماه و دو ماه و چند ماه، و بیش از یک سال و دو سال و چند سال تحمل خشکسالی را داشته باشد تا در سال فراوانی میوه بچیند و آبمیوه بگیرد؟ امان از سود بی‌ریسکِ 30%. امان از نگاه نزدیک‌بین. امان از طمع. امان از وحشتِ بعد از طمع! + نوشته شده در شنبه دوازدهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 22:45 توسط احسان سپهریان  |  NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1402 ساعت: 7:16

1- هدف رواندرمانی آن است که ما توانمندی‌های درونی خود را باز یابیم و بتوانیم از ظرفیت‌های موجود خود (در هر حد و سطحی که هست) بیشترین بهره‌برداری را در راستای ساختن یک زندگی غنی بکنیم.2- همۀ ما کم و بیش روان‌رنجور هستیم و لذا مراجعه به متخصص روان جای تحسین و تبریک دارد نه شرم.3- هدف درمان کمک گرفتن برای تغییر درون است نه کمک برای حل مشکلات بیرون. به سخنی دیگر درمانگر حکم چراغ راه و راهنمای مسیر را دارد نه پایِ راه رفتن. لذا درمانگر هرگز حق ندارد به جای ما تصمیم بگیرد یا به جای ما کاری یا تکلیفی را در زندگی به انجام برساند و هرگز هم نباید به این خواستۀ مراجع عمل کند.4- رابطۀ درمانی رابطه‌ای مطلقاً نمادین (در سطح گفتگوی رسمی محترمانه و صمیمانه) است و لذا هرگونه رابطۀ دیگر در خارج از ساختار حرفه‌ای (لمس بدنی، دوستی، آموزش دوجانبه، پرداخت خدمات به جای حق‌الزحمه، جلسات رایگان یا جلسه در هر مکانی خارج از کلینیک، روابط تجاری و مالی، شراکت) مطلقاً ممنوع است. 5- درمانگر انسانی آرمانی و کامل نیست ولی به لحاظ اخلاق حرفه‌ای موظف است مشکلات درونی خود را که آسیب‌رسان یا مانع از تحقق اهداف مراجع است، برطرف کرده باشد و برای اطمینان، همواره تحت نظارت و سوپرویژن استاد مجربی کار کند و برای این کار وقت و هزینه صرف کند و طبعاً حق‌الزحمه بیشتری دریافت کند. 6- درمانجو حق دارد از سطح و محل تحصیلات (هرچند این‌ها تنها یکی از ملاک‌های توانمندی درمانگر است) و مدارک حرفه‌ای و روش کار درمانگر (در حد عرف) مطلع باشد. همچنین حق دارد هر جلسه برای ادامه دادن درمان در جلسۀ بعدی تصمیم بگیرد. بنابراین پرداخت برای چند جلسه از پیش هرگز لازم نیست. 7- درمانجو حق دارد در صورت عدم دریافت پاسخ مطلوب از جلسات درمانی خود NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1402 ساعت: 13:25

آمار و ارقام در بازه‌های درازمدت 10 الی 50 و 100 ساله نشان می‌دهند که بازدهی بازارهای سهام در تمام کشورهای دنیا از آمریکا گرفته تا ایران همواره از هر طبقۀ سرمایه‌گذاری دیگر (سپرده بانکی، مسکن، طلا، ارز) بالاتر است، اما باز اکثریت قاطع مردم به بورس به عنوان مکانی خطرناک، و به فعالان بورس به عنوان شیادان خون‌آشام نگاه می‌کنند. با اینکه ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که چه دوست داشته باشیم چه دوست نداشته باشیم محصول سیستم و ایدئولوژی سرمایه‌داری است، اما به پایه‌های این سیستم و اینکه بر کجا تکیه دارد توجهی نداریم. در نتیجه با اینکه تمام زندگی ما تحت تأثیر تحرکات سیستم سرمایه‌داری است، خود ما به عنوان شهروندان عادی هیچ کنترلی بر پیامدهای تحرکات این سیستم نداریم، در حالی که می‌توانیم داشته باشیم. چطور؟ بیایید مثال ساده‌ای بزنیم. فرض کنید طی 2 سال آتی نرخ مکالمه و اینترنت تلفن همراه 5 برابر شود (ایضاً همین مثال را می‌توان در مورد نان، گوشت، بنزین، مصالح ساختمانی و ... زد). با این تصمیمِ صاحبان سیستم سرمایه‌داری، قبض تلفن خانواده ما هم 5 برابر می‌شود بدون اینکه حقوق کارمندی ما چنین تغییری کرده باشد. حالا چون نمی‌توانیم تلفن همراه را از سبد هزینۀ خانوار خود خارج کنیم (چون زندگی مدرن چنین امکانی را به ما نمی‌دهد) مجبوریم از سایر اقلام غیرضروری‌تر (معمولاً از تفریحات) به نفع صاحبان سرمایه بزنیم. بدین ترتیب انگار ما زنده هستیم و کار می‌کنیم تا فقط بارِ سیستم سرمایه‌داری را به دوش بکشیم و هر روز فشار بیشتری را متحمل شویم. چه کار می‌توانیم بکنیم؟ خیلی ساده. به جای پس‌انداز بانکی (یا طبقات کم بازده سرمایه‌گذاری)، به قدر ممکن سهام همراه اول را (که الان هنوز خیلی ارزان است) می‌خریم (همچنین NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1402 ساعت: 13:25

امروز برای nاُمین بار با مراجع عزیزی صحبت کردم که با اجرای تکنیکهای ویژه‌ای که در کلاس‌های تحلیل تکنیکال آموخته بود تا کنون هیچ سودی در بازار فارکس کسب نکرده بود! ایشان هم معتقد بود بسیاری از اساتید این حوزه خودشان هم نمی‌توانند از تکنیک‌هایی که با هزینه‌های گزاف آموزش می‌دهند، سودی کسب کنند و فقط بلد هستند آنها را آموزش دهند. در این راستا جوکی هست که من آن را سرلوحۀ تصمیم‌گیری برای آموزش دیدن خودم در زندگی قرار داده‌ام. شما هم از آموزه‌های این جک استفاده کنید، یعنی: 1) برای آموزش دیدن در هرچیزی اقدام نکنید. 2) برای آموزش به هر جایی نروید. پسر جوان باهوشی از روستا به شهر آمد و می‌خواست کار مهمی برای زندگی خودش بکند. دید جلوی یک موسسه آموزشی خیلی شلوغ است. جلو رفت که ببیند چه خبر است و فهمید آنجا کلاس‌های اژدهاکشی برگزار می‌کنند ولی شهریه‌اش خیلی بالاست. بالاخره عزمش را جمع کرد و با فروش همۀ گوسفندهای نازننینش پول شهریه را جور کرد و ثبت‌نام کرد. از آنجا که خیلی باهوش و پیجو هم بود توانست با رتبه اول فارغ‌التحصیل شود و در سطح اساتید خودش متبحر گردد.باری از یکی از باسابقه‌ترین اساتیدش پرسید: استاود! حالا که من تبحر کافی دارم و خودم به سطح استادی رسیده‌ام، از کجا اژدها برای کشتن پیدا کنم؟استاد با لحنی پدرانه به او گفت: فرزندم! اژدهایی برای کشتن وجود ندارد. فقط می‌توانی اژدهاکشی را به دیگران درس بدهی!نکتۀ کلیدی: مسئله فقط آموزش دیدن و بلد بودن نیست. درست است که پاسخ مسائل در مغز است ولی دل باید با آن همراهی کند. دل حق وتو دارد و مثل آب خوردن زیر کاسه و کوزۀ دانسته‌ها می‌زند. مشکل در چیزهایی است که در دل است و از آنها خبر نداریم. این را فقط روانکاوان می‌فهمند. + نوشته NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1402 ساعت: 13:25

حوالی مهرماه سال 1390 قیمت سهام سرمایه‌گذاری پردیس 120 تومان (معادل 10 سنت) بود. یادم هست در این قیمت‌ها خریدم. بعد از 3 ماه تا 105 تومان پایین آمد و تا آخر سال دوباره به هموان 120 برگشت. طبیعی است که برای من که ذات سرمایه‌گذاری در بورس را درک نکرده بودم این به معنای ضرر بود چون لااقل 10% می‌شد سود بانکی گرفت. خلاصه، در مجمع سود اندکی تقسیم شد و بعد از مجمع هم سهم باز پایین آمد و به 100 تومان رسید و 6 ماه آزگار در همین قیمت ماند. در مهر 91 با عصبانیت سهم را در 100 تومان فروختم و آن موقع دلار بالای 2000 تومان بود، یعنی معادل 5 سنت فروختم.الان اگر نگاه کنید در این 11 سال، همان سهم اولاً 22.5 برابر افزایش سرمایه داده است. ثانیاً در این مدت سود نقدی تقسیم کرده که فرض می‌کنیم همه را برای افزایش سرمایه خودش مصرف کرده باشیم.هر سهم 100 تومانی آن زمان الان 22.5 سهم است به قیمت هرکدام 450 تومان که 10هزار تومان می‌شود فروخت (معادل 20 سنت). سالی هم 2000 تومان سود می‌سازد و گاهی هم خوب تقسیم می‌کند: یک سهمی که من 10 سنت (و خیلی گران نسبت به سال بعدش) خریده بودم الان 20 سنت می‌ارزد و سالی 4 سنت سود می‌سازد!غرض اصلی من معرفی این سهم نبود. خیلی سهم‌های دیگر هست که بسیار بهتر از این عمل کرده‌اند. این یک نمونه از خروار بود. قصد من این بود که بگویم سود در بازار سرمایه بصورت معوق ساخته می‌شود. یعنی همواره در بازبینی گذشته می‌فهمیم چه چیزی ارزش خرید داشته ولی ما الان متوجه آن می‌شویم. این دقیقاً شبیه به شکل‌گیری تروما در افراد نوروتیک است. همواره بعداً یک رویداد در گذشته تروما می‌شود و این خاصیت ضمیر ناهشیار است.می‌خواهم دو جمله قصار بگویم به یادگار: «بازار سرمایه ساختاری شبیه به ضمیر ناهشیار د NAVnews...ادامه مطلب
ما را در سایت NAVnews دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navnewso بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 13:44